گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان های ما
جلد اول
پيروان معاويه


در زبان عربى كه داراى ادبياتى وسيع است ، ناقه به معنى شتر ماده است ، و جمل يعنى شتر نر.
بعد از جنگ صفين كه ميان اميرالمؤمنين عليه السلام ومعاويه در سرزمين صفين به وقوع يوست و طرفين بدون اخذ نتيجه به كوفه و شام بازگشتند، شتر سوارى از مردم كوفه مركز خلافت حضرت على عليه السلام وارد شام پايتخت معاويه شد.
يكى از شاميان چون مرد كوفى را باشتر ديد با وى گلاويز شد كه ناقه مال من است و تو آن را در صفين هنگامى كه در ركاب على بودى از من گرفتى !
مرد كوفى منكر بود و شتر را از آن خود مى دانست .
گروهى از شاميان نيز به طرفدارى از مرد شامى برخاستند، و مرافعه را به حضور شخص معاويه بردند.
مرد شامى پنجاه نفر شاهد آورد كه ناقه حاضر تعلق به او دارد و كوفى از او گرفته است .
شهود نيز موضوع را گواهى كردند! معاويه هم دستور داد ناقه را گرفتند و به شامى دادند!!
مرد كوفى كه موضوع را چنين ديد گفت : اى معاويه شهود همگى گفتند: اين ناقه متعلق به اين مرد است . در صورتى كه اساسا اين شتر ناقه نيست بلكه جمل است ، ماده نيست ، نر است ، و اين هم علامت آن !
معاويه گفت : با اين وصف چون شهود گواهى داده اند و حكم صادر شده است بايد اجرا شود!
سپس معاويه مرد كوفى را به خلوت طلبيد و قيمت شتر را پرسيد و دو برابر قيمت آن را به وى بخشيد.
آنگاه به او گفت : از جانب من به على بگو در جنگ آينده با صد هزار نفر از مردمى كه ميان شتر نر و ماده فرق نمى گذارند، با تو روبرو خواهم شد